مامان مهندس

مادرانه ای از جنس فناوری اطلاعات!

تبلیغات تبلیغات

بانو اجازه

امروز کتاب بانو اجازه که نوشته ی آقای عباسی ولدی بود رو تموم کردم. این کتاب در مورد سبک زندگی حضرت زهرا(س) بود و نثری ادبی و شاعرانه داشت و با سایر کتابهایی که از آقای عباسی خونده بودم متفاوت بود. حقیقتا فکر می کردم کتاب حالتی تاریخی داشته باشه ولی نحوه ی نوشتار کتاب من رو غافلگیر کرد و جوری بود واقعا آدم رو به فکر وا میداشت. در این کتاب وجوه مختلف شخصیت دخت رسول اکرم(ص) از نگاهی نو بررسی شده و به عنوان الگویی برای دنیای امروز ارائه شده.
ادامه مطلب

شبیه مریم

شبیه مریم، عنوان کتابی است که به تازگی تمامش کردم.این کتاب، روایتی است از زندگی بانو فضه خادمه حضرت فاطمه زهرا(س). من حقیقتا جز نام از ایشان چیزی نمی دانستم. اما واقعا این کتاب باعث شد شناختم و محبتم به این بانویی که پرورش یافته‌ی مکتب اهل بیت(ع) است بیشتر شود. پیشنهاد می‌کنم اگر شما هم از خوندن کتاب های داستانی لذت میبرید حتما این این کتاب رو تهیه کنید و بخونید. من که در این چند روز کتاب از دستم نمی افتاد و واقعا عاشقش شده بودم.
ادامه مطلب

از چیزی نمی‌ترسیدم!

"از چیزی نمی ترسیدم" عنوان یک کتابه. کتابی که خیلی وقت پیش ها تهیه کرده بودم و داده بودم تا دوستان بخوانند و دیروز دوباره بعد از مدت ها به دستم رسید! اصلا حقیقتش فراموش کرده بودم چنین کتابی هم داشتم و به کی دادمش!؟ حالا میخوام بهتون توصیه کنم که اگه نخوندینش حتما بخونید. خداوشکر این روزها هم که دسترسی به کتابها خیلی خوب شده و حتی اگه یه کتاب فیزیکیش پیدا نشه، حتما صوتی و الکترونیکیش پیدا میشه. کتابش هم خیلی کوتاه و روان هست.
ادامه مطلب

چرا توی دبیرستان رشته ریاضی رو انتخاب کردم؟!

از این پست می خوام خاطرات و تجریباتم رو برای اون دوست های عزیزی که میخوان انتخاب رشته کنند و رشته‌ی ریاضی فیزیک رو در دبیرستان و مهندسی فناوری اطلاعات یا همون مهندسی آی تی رو برای دانشگاه دوست دارند، بنویسم. امیدوارم مفید باشه و بدردتون بخوره. خب برای اینکه رشته مهندسی آی تی رو بتونیم انتخاب کنیم و موفق باشیم باید از دبیرستان رشته ریاضی فیزیک بخونیم. من از اواخر دوره راهنمایی مهندسی IT رو دوست داشتم ولی سر اینکه بخوام توی دبیرستان چند سال ریاضی خشک رو
ادامه مطلب

خداحافظ

مدتی است دارم فکر می کنم که چه بنویسم و چگونه بزرگی اندوه و غمم را در قالب واژه ها بیان کنم.. چند روزی ست این ملت در غم فراق رئیس جمهور محبوب شان می‌سوزند... و من هم چون بیشتر مردم... دست و دلم به کاری نمی رود... بهت زده نگاهم را به تلویزیون می‌دوزم... و اشک مهمان چشمان می شود... نمی تونم چهره‌ی مهربانش را فراموش کنم... لبخندش قلبم را می‌سوزاند... هنوز صدایش در گوشم پیچیده است... نمیدانم چه بگویم که در حق مطلب ادا شود و جفا نکرده باشم...
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها